دنبال کشف شاعران جوانی عاشورایی و تشکیل مدرسه شعر آیینی هستیم
تاریخ انتشار: ۱۳ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۳۴۵۱۱۳
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ _ صادق وفایی: کنگره شبشعر عاشورایی که امسال پانزدهمین دوره اجرای خود را پشت سر میگذارد، ابتدای مهرماه فراخوان داد و از شاعران جوان و پیشکسوت حوزه شعر آیینی و عاشورایی برای مشارکت در این رویداد دعوت کرد. این کنگره که هرسال توسط دبیرستان علامه حلی تهران برگزار میشود، محفلی برای شعرخوانی شاعران دانشآموز است و البته از چند سال گذشته امکان حضور و شعرخوانی شاعران غیردانشآموز هم در آن فراهم شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
امسال در فرصتی که دست داد، برگزارکنندگان اینکنگره با حضور در خبرگزاری مهر درباره چگونگی تولد و ادامه کار این رویداد گفتند. مهدی رضوی مدیر دبیرستان علامه حلی، ابراهیم نوروزی دبیر اجرایی و عمار موحد نماینده هیات داوران اینکنگره در میزگرد بررسی این کنگره شعر حضور داشتند.
در ادامه مشروح میزگرد و گفتگو درباره پانزدهمین دوره و دورههای پیشتر کنگره شبشعر عاشورایی دبیرستان علامه حلی را از نظر میگذرانیم؛
* خب در شروع بحث، ایندوره چندمین دورهای است که کنگره شعر عاشورایی برگزار میشود؟
موحد: امسال پانزدهمین دوره کنگره شعر دانشآموزی عاشورایی را داریم و الان حدود ۸ سال است که بخش آزاد هم به آن اضافه شده و با عنوان کنگره شب شعر عاشورایی فعالیت میکند.
رضوی: این بخش آزاد به این خاطر اضافه شد که فارغالتحصیلان ما که وارد دانشگاهها یا مراکز دیگر میشدند، در کنگره شرکت میکردند. بههمین دلیل بخش آزاد را هم اضافه کردیم. هرسال که میگذرد، به همت دوستان، کنگره دارد تخصصیتر میشود. بهنظرم دارد آن شکلی را که باید داشته باشد، پیدا میکند.
موحد: این شخصیت مستقل را به مرور کسب میکند.
رضوی: بله، حضور اساتیدی مثل آقای مجاهدی و دیگر بزرگان شعر آیینی کمک زیادی به کسب این شخصیت کرده است.
* کنگره هر سال یک موضوع ثابت داشته است؟
موحد: موضوع ثابت هر سال، شعر عاشورایی است اما یک موضوع ویژه هم در کنارش داشتهایم. مثلا موضوع امسال، راهپیمایی اربعین است.
* برگزارکننده این کنگره را بهتر بشناسیم!
رضوی: در سال ۱۳۴۶ مجموعه و سازمانی به نام هشدار تشکیل میشود که دکتر برومند که الان خارج از ایران هستند، رئیس این مجموعه میشوند. این مسائل در اسناد ساواک هست که در این مجموعهها بنا بوده اتفاقاتی برای آینده رقم بخورد؛ مجموعههایی که تعدادی دختر و پسر را در آن گردآورده بوده و در اولین مراسم صبحگاهشان به آنها میگویند شما رجال دوران ولیعهد پهلوی هستید. یعنی بنا بوده نخبههای کشور خروجیهای این سازمان باشند. خلاصه اینکه، جریان دانشمندان بومی و نخبهپروری از قبل در کشور مطرح بوده اما به سمتی رفت که خواست خدا بود و امروز با عنوان سازمان سمپاد که به اسم تیزهوشان شناخته میشود، فعالیت میکند و غالب فعالیتش در دبیرستان علامه حلی تهران متمرکز و مورد توجه مقام معظم رهبری است. این مجموعه دستاوردهای زیادی داشته است؛ از جمله طراحی اولین پهپاد دانشآموزی جهان. موسس باشگاه هزارمدالیهای جهان هم، دبیرستان علامه حلی است.
* یعنی فعالیت دبیرستان علامه حلی، ادامه همان هشدار است؟
ما ادامه همان جریان هستیم اما با در نظر گرفتن فراز و فرودهایی که پیش آمد.
* علامه حلی زیرمجموعه کدام نهاد و سازمان محسوب میشود؟
الان و در حال حاضر آموزش و پرورش. ولی در مقاطعی زیرمجموعه ریاست جمهوری هم بودهایم.
* پیش از انقلاب چطور ؟
آنموقع هیئتامنای بزرگی داشته که غالب کار دست بنیاد فرح بوده و میگویند دو تیم روی این سازمان هشدار کار میکردهاند؛ یک تیم از فرانسه روی دیسیپلین بچهها کار میکرده و تیم دیگری هم از آمریکا روی آموزششان کار میکرده است. در آن دوره، موضوع انشای بچهها هم از آمریکا میآمده است.
همه کارهای علامه حلی به کنار، اما ما واقعا با مساله سند ۲۰۳۰ که رهبری با آن مساله دارند و بحث تمامساحتی سند تحول درگیر هستیم. یکبار از من سوال شد که شما یک مدرسه هستید و چرا درگیر چنین کارهایی میشوید؟ من گفتم چرا بقیه مدارس نباید درگیر و فعال باشند؟ مگر میشود مدرسهای شب شعر برگزار نکند؟ قبول که ما مدرسه نخبهپرور هستیم اما اگر تعریف درستی از مدرسه داشته باشیم، هر دردی که در جامعه میبینیم، باید موضوع کار مدرسه باشد.
بگذارید یک نکته را هم بگویم و آن اینکه نخبگان ما خیلی مظلوم هستند. یعنی خیلیها فکر میکنند بچههای نخبه، لائیک هستند و اهل نماز و دین نیستند. اما اصلا اینطور نیست. میخواهم بگویم نخبگان در خدمت نظام هستند و ما برای تلآویو دانشآموز تربیت نمیکنیم!
با وجود بحرانهایی که تا امروز وجود داشته، باید مدرسه علامه حلی از بین میرفت اما لنگر قدرتمندی به نام سیدالشهدا(ع) وجود دارد که کشتی ما را نگه داشته است. من برای بچههای مدرسه هم گفتهام که واقعا شبی که کنگره شب شعر برگزار میشود، شب خاصی است. آقای مجاهدی چندین بار برای ما حرف زده و گریه کرده است. برای تندیس هر دوره شب شعر، یک سال بحث و گفتگو میکنیم و بچهها خیلی از کار برای این شبشعر لذت میبرند.
* آقای نوروزی شما امسال دبیر کنگره هستید. از دانشآموزان خود مدرسه بودهاید؟
نوروزی: نه. اینتوفیق را نداشتهام.
* سازوکار کنگره چهطور است؟ برگزاری فقط مربوط به یک شب است؟
بله. کلیت کار در یک شب ارائه میشود و اساتید و پیشکسوتان شعر آیینی تشریف میآورند، در کنار جوانترها محفل شعرخوانی را گرمتر میکنند. برای هر سبک شاخص شعری مثل سبک هندی، مهمانهای مشخصی داریم؛ برای حوزه دفاع مقدس و موضوعات مرتبط دیگر هم مهمانانی دعوت میکنیم. درباره موضوع ویژه که آقای موحد به آن اشاره کردند، در سال ۹۵ فراخوانی برای موضوع مدافعان حرم منتشر کردیم که خانوادههای شهدای مدافعان حرم هم در کنگره حاضر شدند. امسال هم موضوع ویژه، اربعین و پیادهروی است.
* ساختار شعرخوانی کنگره چهطور است؟ متقاضیان شعر ارسال میکنند و اگر پذیرفته شوند، در کنگره شعر میخوانند؟
بله. برای اینکار یک هیئت داوری در نظر گرفته شده که امسال متشکل از آقای جواد حیدری، عمار موحد، حسن لطفی، محمود حبیبی کسبی و بنده است. آثار هم از چند طریق حقیقی و مجازی به دست ما میرسند؛ در دو بخش آزاد و دانشآموزی.
* محدودیت قالب که ندارید؟
آثار باید در قالبهای کلاسیک و شعر آزاد ارسال شوند. به برگزیدهها هم اعلام میشود که برای شعرخوانی در کنگره حضور داشته باشند. بخشی از افرادی که در کنگره شعر میخوانند، دانشآموزان برگزیده هستند و تعدادی هم شاعران دعوتی و اساتید. بهعنوان مثال یکی از این افراد، استاد مجاهدی است که سال ۹۴ هم از ایشان تقدیر کردیم. وقتی دانشآموزی کنار این اساتید شعرخوانی میکند، به او کمک میشود الگوهایش را پیدا کند.
رضوی: سعی کردهایم از ساعتی که جلسه کنگره شروع میشود، یک کلاس درس باشد. یعنی سعی کردهایم در مدرسه، نخبگی در خدمت همهچیز باشد. حالا وقتی در کنگره شعر، دانشآموزان حضور دارند، باید مهمانانی را دعوت کنیم که الگوی اینبچهها بشوند. در واقع ما آن شبِ برگزاری کنگره را، یکنقطه آغاز برای بچهها و حتی شرکتکنندگان میبینیم.
* از کنگره حمایت بیرونی هم میشود؟
نه؛ حمایت در حد صفر است. متاسفانه در برخی کنگرهها برای شعرخوانی شاعران، اتفاقات ریالی بدی میافتد. خب ما از ابتدا تا امروز سعی کردیم کنگره شعر عاشورایی از چنین اتفاقاتی دور باشد. در بعضی کنگرهها پیش از برگزاری، جلسه مالی برپا میشود اما اینکنگره چنین جلسه یا جلساتی ندارد. ما فقط یک ماشین به شهر قم میفرستیم تا آقای مجاهدی رابیاورد. خود ایشان هم اصلا برای حضور در کنگره، طلب هیچ مبلغ یا صلهای نکردهاند و با اعتقادشان میآیند. نمیدانید براساس همین اعتقاد، ما چه دوستانی بیرون کنگره پیدا کردهایم! از حضرت امام حسین(ع) بابت این دوستان خوبی که به ما داده، تشکر میکنم. شب شعر هم که خودش به مدرسه برکت میدهد.
* ۱۵ سال پیش چه اتفاقی افتاد که اینکنگره کارش را شروع کرد؟
موحد: البته بیشتر از ۱۵ سال است و ریشهاش مربوط به گذشته است.
رضوی: ما یک شبشعر انقلاب اسلامی داشتیم. تیم و دوره قدیمی دانشآموزان ما که رضا امیرخانی هم در آن بود در برگزاری آن دست داشتند.
* همین ساختار را داشت؟
نه. خیلی داخلیتر بود. نتایج کنگرهها و شبشعرهایی که در دورههای مختلف در مدرسه برگزار کردیم، در قالب کتابهای «هفتسپهر» چاپ شدند. بچههای آن روزگار الان تبدیل به شاعران بزرگی شدهاند. اما خط تمایز و رنسانس کنگره شب شعر عاشورایی، مربوط به تقریبا ۸ سال پیش است. من در ذهنیات خصوصی خودم، اصلا کنگره پانزدهم را به این بزرگی نمیدیدم. در دوره اول هم مضطرب بودم که آینده اینکار چهطور میشود؟ الان در شرایطی هستیم که به فکر تشکیل مدرسه شعر آیینی هستیم که بچهها در آن بهصورت ترمیک آموزش ببینند. کمیپیشتر کارگاه آموزشی گوشه عراق را با تدریس محمد سهرابی داشتیم و دوره دیگری به اسم شعر معصوم هم، پس از آن برگزار شد. در کل امروز اگر کسی از دوستانِ کنگره شب شعر، کاری داشته باشد، علامه حلی بدون هماهنگی در خدمت اوست. خوشحالم که امروز اگر دوستان امام حسین(ع) بپرسند امشب کجا برویم تا شعر بشنویم، علامه حلی یکی از گزینههای آنهاست.
موحد: کنگره شب شعر عاشورایی علامه حلی دومین اتفاقی است که در عمرم دیدهام به اینجایگاه رسیده است. اولی، شبشعر عاشورایی شیراز است که امسال بهنظرم سی و پنجمین دوره خود را پشت سر میگذارد و بهعنوان یک رویداد کاملا مردمی و الگو برای جلسات شعر آیینی مطرح است. من حدود ۱۲ سال است که نمکگیر آن جلسه هستم. آنکنگره اولین جایی بود که بهصورت تخصصی موضوعات کارکردی در حوزه شعر آیینی را مطرح کرد و برایشان فراخوان داد. مثلا پیش از آنکه کنگره شیراز موضوع حضرت امالبنین (س) را مطرح کند، شاید ۱۰ شعر درباره این شخصیت نداشتیم. کنگره شب شعر عاشورایی علامه حلی هم همینطور است و تشکیل یک خانواده داده است. من هم اصلا به چشم یک کنگره یا رویدادی در مدرسه و آمفیتئاتر به آن نگاه نمیکنم. این ارتباط خانوادگی در طول سال هم ادامه دارد و اهالی این خانواده در طول سال از هم میپرسند علامه حلی کِی فراخوانش را اعلام میکند.
رضوی: الحمدلله!
موحد: و جالب است که از چندنفرشان شنیدم که ما منتظر دعوت آقای رضوی نمیمانیم؛ خودمان میآییم. چون آنجا را خیمه سیدالشهدا (ع) میدانند.
حالا دوستان داور حضور ندارند اما من به نمایندگی از آنها به این نکته اشاره میکنم که در هیئت داوران اینکنگره سعی میکنیم داوریمان بهصورت معمول نباشد. یعنی ما در اینکنگره با شعر نوجوانان و جوانانی روبرو هستیم که شعرشان تا شعر حرفهای فاصله دارد. رویکرد داوران این است که به اینشعر خیلی بیشتر از اثر شاعران حرفهایتر، دقتنظر داشته باشند و وقت بیشتری برایش بگذارند تا رگهها و استعداد ذاتی آن دانشآموز جوان پیدا شود. شاید غزلی، غلط وزنی و شعری داشته باشد اما کشف سراینده جوانش مهمتر است. در کل رویکرد ما این است که با شعر بهعنوان یک دیکته روبرو نشویم. ما باید از آن استعداد کشف کنیم. نمونهاش آقای حیدر منصوری است؛ در دورهای که موضوع ویژه کنگره، حضرت قاسمبنالحسن (ع) بود. ایشان شعری در اینباره سروده بود. این غزل شاید یک یا دو بیت درخشان داشت. اما دعوت شد و آنقدر حضورش در کنگره تاثیرگذار بود که حاجعلیآقای انسانی از جا بلند شد و گفت من این بیت اول غزلت را میگیرم و تمام شعرهایم را به تو میدهم! حالا آن نوجوان تبدیل به آقای منصوری شده است.
در شاخه شعر آزاد، ملاکهای داوری مشخص و معین است اما در زمینه شعر دانشآموزی ما ملاحظاتی را در نظر میگیریم.
* تقویم کنگره به چهصورتی بوده؟
نوروزی: ما کار را از ۳۰ شهریور شروع کردیم که تا ۱۳ مهر مهلت ارسال بوده و بناست یکهفته تمدید شود. اختتامیه و تجلیل از برگزیدگان هم، روز ۲ آبان همزمان با ۲۵ صفر است.
* پس اختتامیه ۵ روز بعد از اربعین است.
بله. یک نکته را هم اضافه کنم. رهبری در دیدار با شاعران فرمودند شعر، یک سرمایه ملی و شعر فارسی مملو از حکمت و اخلاق است. حضرت رسولالله(ص) هم درباره ارتباط نخبگان و بدنه جامعه، فرمودهاند که آدمها مانند معدنهای طلا و نقره هستند. ما در اینکنگره هم به نخبگان و هم دیگر دانشآموزان و شرکتکنندگان به یک چشم، یعنی بهعنوان سرمایه معنوی نگاه میکنیم.
* جوایز کنگره چهطور؟ فقط تندیس است؟
رضوی: ببینید، کار بیشتر دلی است و مسائل مادی جای بحث چندانی در آن ندارند. کنگره شبشعر عاشورایی علام حلی، یک آش ویژه دارد که همه شاعران را مجبور میکنم آن را نوش جان کنند. یک علیآقایی داریم که همه باید هر سال این آش ویژه او را بخورند.
نوروزی: ما ۳ برگزیده در بخش دانشآموزی و ۳ برگزیده در بخش آزاد داریم. مبلغی همراه با تندیس تقدیمشان میشود که شاید اعلام میزان این صله مالی، مناسب و در سلیقه برگزارکنندگان نباشد.
موحد: میزان صله مالی نسبت به آن صله معنوی، خیلی کم است.
رضوی: من جشنواره و کنگرههای دانشآموزی زیادی دیدهام که در حوزههای مختلف مثل رباتیک، هوش مصنوعی و غیره برگزار میشوند. اما بهنظرم کسی که قلمش را برمیدارد تا درباره سیدالشهدا (ع) بنویسد، برنده است.
کد خبر 4735816 صادق وفاییمنبع: مهر
کلیدواژه: علامه حلی مدارس تیزهوشان شعر عاشورایی کنگره شعر عاشورایی کتاب و کتابخوانی هفته دفاع مقدس معرفی کتاب ترجمه گردشگری دفاع مقدس جنگ تحمیلی بازار نشر ادبیات ادبیات دفاع مقدس اربعین 98 دفاع مقدس ادبیات جهان اربعین حسینی فرانسه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۳۴۵۱۱۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دیدار با الفبای علم و مهربانی پس از ۲۵ سال
هر زمان اسم معلم به میان آمده باشد، به یاد او افتادهام، کسی که الفبای علم و دانش را در وجودم نهاد و طی این سالها همواره در آرزوی دیدار دوباره او بودهام.
به گزارش خبرگزاری ایمنا از کردستان، خاطرم هست که تابستان سال ۱۳۷۴ دست در دست پدرم برای ثبتنام کلاس اول دبستان، به مدرسه پروین اعتصامی شهر سنندج رفتیم. مدرسه در نگاهم جایی جدید و ناشناخته و بسیار بزرگ بود. هم استرس روبهرو شدن با فضایی جدید را داشتم و هم خوشحالی از کسب تجربه در بخش دیگری از زندگیام که به سواد ختم میشد.
روز اول مدرسه فرا رسید و سر صف با خواندن اسمهایمان، کلاسها و معلمهایمان نیز مشخص شد، به یاد دارم که معلممان خانم (فاطمه احمدی) آمد و یکی یکی سر و صورت ما را بوسید و به داخل کلاس هدایتمان کرد.
خانم احمدی زیباترین و شیرینترین خاطرات دوران تحصیلم را رقم زد. معلمی بسیار مهربان و خوشرو که باعث شد حتی عشق به معلمی نیز در وجودم شکل بگیرد.
هرچند من قبل از شروع تحصیلم، در خانه خواندن و نوشتن را فرا گرفته بودم، اما از همان روز اول، از کلاس و مدرسه خوشم آمد و درسها برایم بسیار شیرین و قابل فهم بود. همواره شاگرد اول کلاس بودم و دانشآموزی آرام و منضبط که معلمها هم از این مسئله استقبال و من را به عنوان نماینده یا همان مبصر کلاس انتخاب میکردند.
دانشآموزانی که در نیمکتهای سهنفره جا میشدندآن زمان مقطع ابتدایی ما پنج سال طول میکشید، در نیکمتهای سهنفره جا میشدیم و هر سال در سه ترم که به آن ثلث میگفتند، ما امتحانات پایان ترم داشتیم.
خبری از فناوری و تخته وایتبرد نبود، همه آنچه که به ما تدریس میشد، روی تخته سیاه نقش میبست با گچهای رنگی که جذابیت تدریس را برای ما چندین برابر میکرد.
تمام خوشحالی ما این بود که ۲۰ بگیریم، اصلاً نقش بستن نمره ۲۰ در دفتر مشقهایمان حال و هوای دیگری داشت و اگر به جای آن، نمره کمتری مثلاً ۱۹ میگرفتیم، به گریه میافتادیم و زمین و زمان را به هم میدوختیم تا بلکه نمرهمان ۲۰ شود.
بر جلد کتاب فارسی آن دوران، طرح گل نقش بسته بود، کلاس اول یک گل داشت و تا کلاس پنجم که پیش میرفتی تعداد گلها به پنج تا میرسید و این نشان میداد که بزرگتر شدی و کمکم باید از این مدرسه به مدرسه و مقطع دیگری خداحافظی کنی.
کلاس اول با خانم احمدی که بسیار مهربان بود انس گرفته بودیم، اما دیری نگذشت که خرداد از راه رسید و کلاس اول هم تمام شد، روز آخر مدرسه خیلی ناراحت بودم و دوست نداشتم که به خانه برگردم، اما به امید اینکه سه ماه دیگر دوباره مدرسه باز میشود و خانم معلم عزیزمان را میبینم تابستان را سپری کردم.
دلبستگی و تعلق خاطری که به معلمان ایجاد میشدبه دلیل دلبستگی و تعلق خاطری که به معلم کلاس اولم داشتم، دوست داشتم دوباره خانم احمدی معلممان باشد، اما کلاس دوم یک معلم دیگر آمد و من بسیار ناراحت شدم. به همراه یکی از دوستانم پیش خانم احمدی رفتیم و اصرار و اصرار که شما باید دوباره بیاید و معلم ما شوید، اما کلاسها و معلمها را تعیین کرده بودند و نمیشد آن را تغییر داد.
تا کلاس دوم تمام شد، چندینبار پیش خانم احمدی رفتیم و از او قول گرفتیم که کلاس سوم دوباره بیاید و معلممان شوید و او هم با خوشرویی به ما قول داد که میآید.
واپسین روزهای کلاس دوم هم از راه رسید و من به امید دیدار دوباره خانم احمدی در کلاس سوم بودم و چون از او قول گرفته بودیم که دوباره معلممان خواهد شد، بسیار خوشحال بودم.
کلاس سوم فرا رسید و خانم احمدی طبق قولی که داده بود آمد و دوباره معلم ما شد، انگار دنیایی از خوشحالی را به من داده بودند. در پوست خودم نمیگنجیدم، حاضر بودم تا آخر عمرم فقط او معلمم باشد.
معلمی مهربان که دانشآموزان را تنبیه نمیکرداو معلمی مهربان بود که به یاد ندارم دانشآموزان را تنبیه کرده باشد، ساعتها وقت خود را صرف درس دادن به دانشآموزان ضعیفتر کلاس میکرد و خم به ابرو نمیآورد.
پایه سوم هم با روزهای شیرینی که خانم احمدی برای ما رقم زد به پایان رسید و باز هم غم جدایی از او به جانم افتاد. از او خواستم که باز هم در سال آینده معلم ما شود اما آن زمان چون بیشتر مقاطع اول تا سوم را تدریس میکردند این امکان میسر نبود.
تا زمانی که مقطع ابتدایی من در مدرسه پروین اعتصامی تمام شد، هراز چندگاهی پیش خانم احمدی میرفتم و حتی سر کلاس او مینشستم.
ناگزیر برای تحصیل در مقطع راهنمایی به مدرسه دیگری رفتم و دیگر از آن زمان تاکنون او را در هیچ جایی ندیدم، اما خاطرات خوب او همیشه همراه من بود و همواره هنگامی که نام معلم به میان میآمد یا روز بزرگداشت مقام معلم فرا میرسید، به یادش میافتادم.
امسال دیگر خواستم که به این فراق پایان دهم و پس از سالها دوباره به دیدارشان بروم، چون میدانستم مربوط به حدود ۲۵ سال پیش است، حدس میزدم که بازنشسته شده باشند. پیگیریهای زیادی برای پیدا کردن حداقل یک شماره از او کردم، اما هر بار به در بسته برمیخوردم.
در فواصل زمانی، چندین شماره به دستم رسید که با اسم معلم من یکی بود و من با ذوق یکی یکی به آنها زنگ میزدم و در دل خدا خدا میکردم که با نشانیهایی که به خاطر دارم خانم احمدی باشد، اما هیچکدام نبود.
اشک شوق پیدا کردن گمشدهای پس از سالهاناامید نشدم و از هر طریقی که میتوانستم باز هم آخرین پیگیریها را انجام دادم و با آخرین شمارهای که به دستم رسید تماس گرفتم، صدایش پشت تلفن برایم آشنا بود تا خودم را معرفی کردم، هنوز حرفم تمام نشده بود که با ذوق وصفناپذیری اسم کوچکم را صدا زد و من را شناخت، همانجا بود که دیگر نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و از خوشحالی اشکهایم سرازیر شد، همه دوران مدرسه و کودکیم به یکباره دوباره در ذهنم مجسم شد. من معلم مهربانم را یافته بودم همچون پیدا کردن گمشدهای پس از سالها.
قول و قرار دیدار با هم را گذاشتیم و من به همراه یکی از همکلاسیهایم به دیدار او رفتیم، او هم با خوشرویی تمام در منزلشان پذیرای ما شد، باورم نمیشد که بعد از حدود ۲۵ سال دارم معلم کلاس اولم را میبینیم، همان چهره بشاش و مهربان، هرچه او را نگاه میکردم حس آرامش و مادرانگی که داشت را به من منتقل میکرد.
خانم فاطمه احمدی (کانی گلزار) اکنون ۶۳ ساله شده، اسم همه همکلاسیها را یادش است و از بسیاری از آنها خبر دارد. خاطرات بسیاری را از آن دوران هم برایمان تعریف کرد.
او از سال ۱۳۵۶ به مدت ۳۰ سال به شغل معلمی مشغول بوده و سال ۱۳۸۶ بازنشسته شده است. ۹ سال از کار خود را در روستاهای کامیاران و سنندج سپری کرده است و مابقی را در مدارس شهر سنندج.
خانم احمدی از اولین معلم خودش برایمان گفت؛ زمانی که سال ۱۳۴۶ به کلاس اول رفته، فردی مسیحی به نام «جهان پانوسی» معلم او بوده است، اما بعد از آن، پس از گذشت سالها پیگیری فهمید که دیگر در قید حیات نیست.
معلمی هنر است نه شغلاو معلمی را شغل نمیداند و میگوید: معلمی بیشتر هنر است، از نظر مادی شاید آورده آنچنانی برای معلم نداشته باشد، اما این عشق و علاقه دانشآموزان است که کاستیها را جبران میکند.
وی ادامه میدهد: وقتی سر کلاس درس میرفتیم زندگی شخصی خودمان را فراموش میکردیم و با دانشآموزان و مسائل و مشکلات آنها همراه میشدیم. خوشحالی آنها خوشحالی ما بود و غم آنها غم ما.
خانم احمدی اضافه میکند: در ابتدای کارم امکانات بسیار کم بود و حقوق و مزایای ما با کارکنان ادارات دیگر اصلاً قابل قیاس نبود. خاطرم هست در روستا که درس میدادم برگه امتحان را برای دانشآموزانی که در کوهها و باغها مشغول کار بودند میبردم یا روستاهایی که آب آشامیدنی نداشتند، با پیگیری من برای آنها آبرسانی شد.
وی از خاطرات دوران تدریس خود هم بسیار برایمان تعریف کرد، از دانشآموزی گفت که همواره صندلی خود را به صندلی او میچسبانده و وقتی پیگیری کرده است فهمیده که مادر ندارد و او را به جای مادر خودش در نظر گرفته است یا دانشآموزی با اینکه خانواده او وضعیت مالی خوبی نداشته است و شاید چند سال یکبار غذایی همچون کباب را میخوردند، لای یک تکه نان برای او از سهم کباب خودش به مدرسه آورده بوده است.
موفقیت شاگردانم همچون موفقیت فرزندانم من را خوشحال میکندخانم احمدی خاطرنشان میکند: امروز وقتی شاگردانم را میبینم که در کار و زندگی و تحصیل خود موفق شدهاند بسیار خوشحال میشوم و احساس میکنم که فرزندان خودم هستند که به موفقیت دست یافتهاند.
این معلم بازنشسته میافزاید: اگر باز هم به دوران قبل بازگردم معلمی را انتخاب میکنم. در طول دوران تدریسم به خواست خودم بیشتر مناطق کمبرخوردار را انتخاب میکردم تا بتوانم کاری برای بچههای آنجا انجام دهم.
وی هنوز نامهها و کادوهایی را که از دانشآموزان خود دریافت کرده، نگه داشته است و میگوید: گاهی اوقات وقتی از کنار مدارس عبور میکنم لحظاتی توقف میکنم و به صدای معلمها و دانشآموزان گوش میدهم و برایم تداعی خاطرات میشود.
در این دیدار، لحظاتی را به تماشای آلبوم عکسهای آن دوران در مدرسه پروین اعتصامی گذراندیم و از معلمان و دانشآموزانی یاد کردیم که طومار زندگی آنها بسیار زود برچیده شد و اکنون دیگر در قید حیات نیستند.
به راستی که مشاغلی همچون معلمی با وجود همه مشقتهایی که دارد اگر با عنصر عشق و علاقه آمیخته شود شیرینی دوران علم و تحصیل را برای دانشآموزان صدچندان میکند، البته به شرطی که دانش آموزان نیز قدر معلمان خود را بدانند و شأن و ارزش جایگاه آنها را نگه دارند.
گزارش از ویدا باغبانی، خبرنگار ایمنا
کد خبر 751606